تجربه آموزی روباه (حکایت)
کشکول پورتال جامع شامل خبر، سرگرمی، روانشناسی، زناشویی، مد، دکوراسیون، اشپزی، پزشکی و ....
تجربه آموزی روباه (حکایت)
شنبه 24 خرداد 1393 ساعت 17:38 | بازدید : 428 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

حکایت,حکایت مثنوی

 

شیر و گرگ و روباهی با هم رفیق شدند و برای شکار به دشت و کوه رفتند . گرگ و روباه در رکاب شیر به بیشه کوه رفتند و سه حیوان را که عبارت بودند از گاو کوهی و بز کوهی و خرگوش شکار کردند.
گرگ بدون توجه به اینکه شیر سلطان حیوانات است و اختیار و انتخاب با اوست با روباه زمزمه کرد که لابد شیر مانند شاهان دادگستر سهمیه آنها را خواهد داد.
شیر از خیالات و طمع آنها آگاه شد ولی در ظاهر خندان بود و وانمود نمی کرد دل پری از آنها دارد. تا اینکه شیر به گرگ گفت این جانوران شکار شده را عادلانه به نیابت از طرف من تقسیم کن .
 گفت شیرای گرگ این رابخش کن              معدلت را نو کن ای گرگ کهن
نایب من باش  در  قسمت  گری                  تا  پدید  آید که  تو چه  گوهری
 گرگ گفت. ای شیر چون تو بزرگ هستی گاو وحشی از آن تو باشد و بز کوهی چون میان قامت است مال من که میانه هستم و خرگوش نیز به مناسبت کوچکی مال روباه باشد که از همه کوچکتر است .
شیر ناراحت شد و گفت : تا من هستم تو (ما و تو) می کنی؟
سپس بر سر گرگ جهید و او را پاره پاره کرد.
روباه این منظره را دید و از این حادثه تجربه آموخت و عبرت گرفت . به طوری که وقتی شیر به روباه گفت اینک تو این شکار ها را تقسیم کن روباه از روی چاره اندیشی و سیاست گفت:
قربان این گاو فربه برای چاشت شما باشد و این بزکوهی برای ظهر و نهار شما باشد و آن خرگوش برای شام و شب شما باشد.
شیر از این پاسخ شادمان شد و گفت:
ای روبه  تو عدل   افروختی                    این  چنین  قسمت ز که آموختی
ازکجا آموختی این ای بزرگ                   گفت ای شاه جهان از حال گرگ
 سپس همه آن سه شکار را به روباه بخشید و گفت:
روبها ! چون جملگی ما را شدی                چونت آزاریم چون تو ما شدی
ما تو را و جمله آشکاران تو را                 پای  بر گردون هفتم  نه بر آ
چون گرفتی عبرت از گرگ  دنی                 پس تو روبه نیستی شیر منی
و روباه سپاسگزاری کرد.
استخوان و  پشم آن گرگان عیان                 بنگرید  و  پند  گیرید ای مهان
عاقل از سر بنهد این هستی و بار               چون شنید انجام فرعونان و عاد
پس سپاس او را که ما را در جهان              کرد   پیدا  از  پس    پیشینیان
حکایتی از مثنوی مولانا
hamshagerdi1357.persianblog.ir




موضوعات مرتبط: سرگرمی , شهر حکایت , ,

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست










می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
نویسندگان
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
تماس با ما

سلام دوستان عزیز می خواستم بهتون اطلاع بدم به لطف خدای مهربان پورتال کشکول توانست در مسابقات وبلاگ نویسی استانی رتبه ی اول را کسب کنه !!! شاد باشید و تندرست

تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پورتال جامع کشکول و آدرس kashkoul.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 469
:: کل نظرات : 3

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 74
:: بازدید هفته : 1730
:: بازدید ماه : 2112
:: بازدید سال : 8374
:: بازدید کلی : 108470